به نام خدا
حیف که دارند حروم می شند
می رم و هی داد می زنم
تو تنهائی زندونی ام
با سختی های زندگی
با بودنت من زنده ام
سحر که پا می شم ، چه زود
روز و شبم
تموم می شند
چه اومدن ، چه رفتنی
حیف که دارند حروم می شند.
انگاری
هر ساعت عمر
زود و زودم می رند سفر
گاهی خوب و گاهی بدند
گریه و شادی تو همند
لذت زندگی ، همین
اینجور دارند تموم می شند
چه اومدن ، چه رفتنی
حیف که دارند حروم می شند.
از سینه’ دقیقه ها
قلبی پر از خستگی هاست
از خاطرات اون روزا
زندگی ام ، خاطره هاست
هر ، بند بند شعر من
نوشته ها تازه می شند
چه اومدن ، چه رفتنی
حیف که دارند حروم می شند.
کاش ،
یکی پیدا بشه
خوبیها را یادم بده
تو قلب صاف و ساده ام
زندگی ها به من بگه
تو دفتر پاکی دیگه
اون بدیها پاره می شند
چه اومدن , چه رفتنی
حیف که دارند حروم می شند.
***
میر حمزه طاهری هریکنده ای نوپا
سلام... آقای هربکندینوپا. لطف عالی زیاد... از اینکه لطف کردید شعر دلی خود را برای من گذاشتید متشکرم. دیروز خواستم وبلاک شما را ببینم باز نکرد... وبلاگ خوبی داری... امیدوارم که خوبتر و عمیقتر از این شود.
تِ دس درد نکنه...
سپاس از دیدارتان
ترانه ی زیبایی خواندم .
و درود
بعضی از کلمات زنند
الهگانی که باید پرستیده شوند
در آیه آیه ی کتاب های بی آسمان
و بعضی از کلمات نامردنند
که از پشت خنجر می زنند
شعر ترکیبی از این دوست
حرامزاده هم اگر باشد
کودکیست که می توان
احتمال عوض کردن دنیا را با بادکنکی قرمز
در پیشانیش خواند
پس زنده باد شعر
و دیگر هیچ
سلام
ممنونم که سر زدی
با تبادل لینک موافقی
بس با نامه زمزوه های عاشقانه لینکم کن بعدشم خبرم کن
سلام وبلاگ زیبایی دارید.
به کار بردن کلمات محلی تو شعرام تنها کاریه که فعلا می تونم انجام بدم.
لمپاسو کجه دری؟ /
برو زودتر /
مه عهد ر او بورده /
در اولین فرصت لینکتون می کنم.