در سلسله معرفی فرهیختگان و جوانان و خوبان و
دلاور مردان و شیر زنان روستای هریکنده ، اینبار سراغ
یکی از فرهیختگان و اهل فرهنگ و هنر جناب آقای میر حمزه طاهری رسیده
ایم و مختصر گزارش و مصاحبه ای را برای شما اهالی محترم و اعضای کانال تنظیم نموده
ایم
.(
جوان ارزشمند و شاعر خوش ذوق ، فرهیخته روستای هریکنده جناب آقای میرحمزه طاهری را بیشتر بشناسیم:
به نوم اون خدا که شعر بساته
مره هم اهل دل شاعر بساته
جناب آقای میر حمزه طاهری لطفاً خودتان را معرفی نمائید؟
باسلام و عرض ادب و احترام بنده میر حمزه طاهری
هریکنده ای هستم در اسفند ماه ۱۳۵۱ همزمان
با نفس های بهار در روستای زیبایم هریکنده بابل به دنیا آمدم
.
باتوجه به اینکه پدر حضرت عالی قاری قرآن بوده اند از مکتب ایشان چه بهرهای برده آید.؟
قبل از اینکه راهی دوران ابتدایی مدرسه ام بشوم سوره کوچک قرآن را می خواندم و آن هم از تلاش پدر عزیزم که خود قاری قرآن بود فرا گرفتم و همچنین از تلاش مدیر اول من که الفای قرآن را نزد مرحوم حاجی باباجانی در کلاس تکیه روستا یاد گرفتم.
ورود تان به مدرسه دوران ابتدائی در چه سالی بود؟
درسال ۱۳۵۹ شروع سن من به ۷ سالگی دوران ابتدایی ام را در مدرسه بلال حبشی هریکنده شروع کردم و یادمه در مدرسه هر روز مراسم صبحگاهی با تلاوت قرآن من اجرا می شد و حتی گروه سرود مدرسه هم شرکت داشتم.
در چه سالی و کدام مدرسه راهنمائی ادامه تحصیل دادید.؟
و بعد از دوران دبستان در سال ۱۳۶۴ پا به دوران راهنمایی ام در شهید بخارایی هتکه پشت گذاشتم و با دوری راه و سختی زندگی در آن دوران کم کم مدرسه راهنمایی روستا با نام ولایت هریکنده ادامه دادم در چه سالی دوران دبیرستان را شروع و در کدام مدرسه بوده اید.؟
بعد از دوران راهنمایی ام با انتخاب رشته ادبیات و علوم انسانی وارد مدرسه شیخ کبیر بابل شدم و در واقع جرقه شعری بنده در دوران اول دبیرستان و در کنار دبیر عروض و قافیه ام استاد برومند شکل گرفت و کم کم دلنوشته های بارانی ام به دفترم چکید و باعث آفریده شدن بسیاری از اشعاراز دل به دفترم شد . بنده فرزند بزرگ خانواده می باشم و در فصل کشاورزی پا به پای پدر و مادر عزیزم در باغ و شالیزار حاضر بودم و این هم از افتخار بنده بوده است .
آیا از دوران دور همنشینی قدیم چیزی به خاطر دارید؟
یادمه خانه پدری بنده مهمان به صورت شب نشینی زیاد می آمد و این مهمانی باعث آموختن اصطلاحات و گویش های فراوانی شده که اکنون در خاطرم بوده و در دلنوشته هایم جاری شده است که اگر دقت شود شعرهایم همه از پیر مردان و پیر زنان زحمت کش روستا می باشد که در آن دوران سخت و بدون برق و روشنایی در کنار یکدیگر به صورت صمیمی زندگی می کردند (روحشان شاد و یادشان گرامی باد
از دوران دفاع مقدس و شهدای هریکنده برای ما بگوئید.؟
از شهدای محل بنده افتخاردیدار و راهنمایی همه آنها را داشتم و بخصوص شهید محمود دیاری که راهنمایی خوب و با اخلاق بود و از دوستان شهید هم که بیشتر با آنها بودم شهید سید ابوطالب هاشمی و سید رضا گلریز و شهید سید علی اصغر طاهر بود که یادشان همیشه زنده و در دفترم ماندگار است. .
درحال حاضر شغل شما چیست در کجا شاغل هستید.؟
بعد از دوران خدمت سربازی ام به دلایلی برای کار عازم جنوب کشور شهر بندرعباس شدم و در شرکت ساخت سازه های دریایی (شرکت فراساحل صف) نیمی ازبهار زندگی ام را آنجا سپری کردم و هرچند دلم در زادگاهم و روستایم هست ولی هیچ وقت این دوری ام سبب فراموش کردن روستا و مردمان زحمتکشش نشدم و همیشه و در هر حالی یاد و نامشان از خاطرم پاک نمی شود
اگه ویندی تِک و پِه خنده دارمه
شِه نومه وَر ، من هریکنده دارمه
غریبی ، دلِ تنگی دارمه داغون
مَلِه سِه ، اَتا دل شرمنده دارمه
میرحمزه طاهری در پایان پیامی حرفی برای اهالی جوانان و دانش آموزان دارید بفرمائید.؟
خدمت برادارن و دانش آموزان روستایم عرض می کنم که اکنون آرامش و صفا و صمیمیت و برکت خدا در زندگی است درسهایشان را با دقت بخوانند و درکنار مادر و پدر و با کمک به همدیگر از زندگی لذت ببرند و در کنار زندگی از یاد خدا غافل نشوند و همچنین به زبان مادری خود که مازندرانی تبری است اهمیت بدهند تا زبان شیرین مازندرانی تبری ما که از یادگار قدیم است فراموش نشود هدف از سرودن اشعار و دلنوشته ها مقام و منزلتم نیست بلکه تمام هدفم زنده نگه داشتم زبان شیرین مادری ام که همان زبان مازندرانی تبری است می باشد
باتشکر فراوان برادر کوچک شما میر حمزه طاهری هریکنده ای نوپا