غزل
غزل خواندم غزل آشفته ام کرد
به هر شعرو سخن آموخته ام کرد
نویسم هر چه دل گوید , اطاعت
به برگ و دفترم وابسته ام کرد
***
بهار
صفا باشد چمن با گل بروید
زمینم یاسمن سنبل بروید
مرا حال ا بهارم آشنا کرد
مبادا ساز بی بلبل بروید
***
جوانی
جوانم من جوانی ریشه ام باد
هزاران آرزوها بیشه ام باد
وگر دارم غمی بر دل نیارم
تلاش و سوی حرفه پیشه ام باد
***
آرزو
کدامین آرزو در دل وطن کرد
لباسی آسمانی را به تن کرد
مرا با آرزو هایم رها کن
فلک آخر سفارشها به من کرد
***
جدایی
کبوتر پر زدی با من چه کردی
دلم را سر زدی با من چه کردی
تو را عاشق ندانستن گناه است
قدم آخر زدی با من چه کردی
***
با تو
تو را تنها زشب هر جا می گردم
تمامی کوله بارم را می بندم
شبی سرد و سکوتی با تو بودن
خیالم آسمانم من می خندم
***
قبله
به زیر منظر حق جلوه گاهی است
به سوی کعبه حق قبله گاهی است
وگر چشم بیند و باور ندارد
ز اثباتش دلیلی و کتابی است
***
بهار
آمده بهار گل آشکار است بیا
هر طرف نگر غنچه هزار است بیا
بلبلان همه چه شاد و سرمست
این جلوه از آن پروردگار است بیا
***
میرحمزه طاهری نوپا
Mir hamzeh taheri nopa