پائیز هم زیباست ...
باز کن پنجره را
امروز هوا عالی است
چشمانت را بگشای
پائیز هم دیدنی است
شکر خدا بجا آر …
خلقتش ستودنی است
گوش کن ...
می شنوی ؟
صدا یی پیداست
خش خش برگها هم شنیدنی است
و من بیقرار ...
تا غروب به انتظار خواهم نشست
غروب زرد و طلایی اش دیدنی است
و تا شب هم منتظر خواهم ماند
شب سرد و درازش نوشتنی است
بگذار قلم بردارم
و عاشقانه بنویسم
آنچه در افکار من می گذرد
آنچه که از پائیز نگفته ام
آنچه که در ذهن من سوسو می کند
از پائیز .... بله پائیز
از ایام سکوت و طولانی اش
از چهره طبیعت بی نظیرش
از شگفتی های آسمانی اش
فصلی که تنهایی ام را به خاطرم می کشد
از عشقم ...
از آرامشم ...
از گریه ام ...
از خاطرات کهنه و بایگانی ام
از خرید و گام اول دبستانی ام
و چقدر زیباست ، جنگل
با برگهای مرده ی رنگارنگ